شح.
[ ش َ / ش ِ / ش ُح ح ]
(ع اِمص)
زفتی. (منتهی الارب ).
بخل. (اقرب الموارد).
بخیلی. (مهذب الاسماء).
|| آزمندی. (منتهی الارب ).
حرص.
و در صحاح به معنی حرص توأم با بخل آمده است. (از اقرب الموارد).
بخل با حرص. (زمخشری )
شح.
[ ش َ / ش ِ / ش ُح ح ]
(ع مص)
زفتی کردن. (از منتهی الارب ).
بخل ورزیدن. (از اقرب الموارد).
بخیلی کردن. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار).
بخیل و حریص شدن. (المصادر زوزنی ).
|| آزمندی نمودن. (از منتهی الارب ).
حرص ورزیدن. (از اقرب الموارد).